هوش مصنوعی: شاعر در این شعر از فراق یاران و دوستانش می‌نالد و درد دوری و تنهایی را بیان می‌کند. او از زخم‌هایی که دوستانش بر دلش گذاشته‌اند شکایت دارد و داغ فراق را بر دل خود سنگین می‌بیند. همچنین، از بی‌قراری و اضطراب خود سخن می‌گوید و مرگ را به عنوان پایان رنج‌هایش تصویر می‌کند.
رده سنی: 16+ متن حاوی مضامین عمیق عاطفی مانند غم، فراق، و تنهایی است که درک آن‌ها برای نوجوانان و بزرگسالان مناسب‌تر است. همچنین، اشاره‌های غیرمستقیم به مرگ و رنج‌های عاطفی ممکن است برای کودکان و نوجوانان کم‌سال سنگین باشد.

شمارهٔ ۹۱

رفتند همدمان و مرا دل فگار ماند
خون جگر ز صحبتشان یادگار ماند

دل مضطرب ز روزن چشمم برون دوید
اما ز ناتوانی هم در کنار ماند

از دشمنم چه شکوه که این زخم دوست زد
بیگانه را چه جرم که این داغ یار ماند

نی‌نی ز یار و دوست شکایت نه درخورست
کاین داغ روزگار سیه‌روزگار ماند

هر جا بود دو چشمه خون تربت من‌ست
کاینم به جای لوح نشان مزار ماند

پا تا سرم چو زلف بتان بیقرار شد
الا غم فراق که بر یک قرار ماند

جانم تمام سوخت فصیحی غم فراق
وز روی مرگ تا ابدم شرمسار ماند
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۹۰
گوهر بعدی:شمارهٔ ۹۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.