هوش مصنوعی: شاعر در این شعر از دردها و رنج‌های عاطفی خود می‌گوید. او از آتش درون، دل‌تنگی‌ها، ناامیدی‌ها و زخم‌های روحی سخن می‌راند. همچنین به مفاهیمی مانند عشق، محرومیت، و جستجوی آرامش اشاره دارد. تصاویری مانند آتش، خاکستر، قفس شکسته، و خنجر برای بیان احساساتش به کار رفته‌اند.
رده سنی: 16+ مفاهیم عمیق عاطفی و استفاده از استعاره‌های پیچیده ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین برخی از مضامین مانند رنج و محرومیت نیاز به بلوغ فکری برای درک کامل دارند.

شمارهٔ ۱۱۱

تا من آتش خانه بودم رسم خاکستر نبود
شعله را بدنامی دود دل اخگر نبود

دل مدام آواز مرغ آشنایی می‌شنید
چون قفس بشکست جز یک مشت بال و پر نبود

العطش می‌زد جگر غم دوزخش بر لب چکاند
پیش از این آن بینوا را باده در ساغر نبود

رنگ و بوی غم گرفت از فیض دل گلزار ما
این زر ناقص عیار از کیمیا کمتر نبود

خویش را بر نیش مژگان ستم‌کیشان زدم
کان قدر زخمی که دل می‌خواست در خنجر نبود

قوت بال طلب ما را بدین گلشن رساند
ورنه پرواز این قدر در تنگنا بی پر نبود

دست حرمانم فصیحی کند و بر آتش نهاد
در گلستانی که نخل بی‌بری بی‌بر نبود
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۱۰
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۱۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.