۱۵۸ بار خوانده شده

شمارهٔ ۱۱۶

کو جنون تا هر نفس لب در سراغی گم شود
سینه همچون موج در گرداب داغی گم شود

تنگ چشمی بین که در بزم قدح‌نوشان شوق
خواهش پروانه در دود چراغی گم شود

شوق اگر اینست مغز آشفتگان دوست را
نکهت فردوس ترسم در دماغی گم شود

گم شود تا کی لبم در نوش خند عافیت
بخت کو تا در مبارک باد داغی گم شود

مهربانی بین که خون از ناله بلبل چکد
گر به طرف باغ ما آواز زاغی گم شود

ما فصیحی‌وار مست همت آن قطره‌ایم
کو درین میخانه در درد ایاغی گم شود
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۱۵
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۱۷
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.