۹۷ بار خوانده شده

شمارهٔ ۱۱۷

به باده صوفی ما صاف از ریا نشود
که تار سبحه به مضراب خوش نوا نشود

به گل نگویم اما شهید نام گلم
که از فسون نیاز بهار وا نشود

ترا چه جرم که حکم غرور حسن اینست
که وعده‌های تو از صد یکی وفا نشود

اگر به خلد روم سوز دل همان باقی‌ست
سموم بادیه در گلستان صبا نشود

سحاب ابر فصیحی به جرم ما چه کند
به قطره‌ای گل عیش بهار وانشود
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۱۶
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۱۸
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.