۹۱ بار خوانده شده

شمارهٔ ۱۲۸

گر آگهی ز دوق طلب تشنه لب بمیر
گیرم که جمله دوست شوی در طلب بمیر

شو محو آفتاب سرا‌پای همچو روز
ور طاقت نظاره نداری چو شب بمیر

دم درکش و ز حیرت خاموش گیر پند
در سینه گو نفس به تمنای لب بمیر

از جام درد باده عمر ابد بنوش
روزی هزار بار ولی بی‌سبب بمیر

در دیر عشق آی فصیحی و شعله‌وار
در وصل تب بسوز و ز هجران تب بمیر
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۲۷
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۲۹
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.