۹۰ بار خوانده شده
از خون کشتگان شکفد لالهزار عشق
باشد خزان عمر شهیدان بهار عشق
آه این چه آتشست که از ذوق سوختن
روید چو خار خشک گل از مرغزار عشق
از عشق جان لبالب و شوق گرسنه چشم
مستست همچنان ز می انتظار عشق
قحط غمست در دل ما ز آنکه میرسد
هر دم هزار قافله غم از دیار عشق
سرسبز باد تا به ابد بوستان حسن
زین خون که جوش میزند از جویبار عشق
نامم نخست بود فصیحی ولی کنون
بختم لقب نهاد سیهروزگار عشق
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
باشد خزان عمر شهیدان بهار عشق
آه این چه آتشست که از ذوق سوختن
روید چو خار خشک گل از مرغزار عشق
از عشق جان لبالب و شوق گرسنه چشم
مستست همچنان ز می انتظار عشق
قحط غمست در دل ما ز آنکه میرسد
هر دم هزار قافله غم از دیار عشق
سرسبز باد تا به ابد بوستان حسن
زین خون که جوش میزند از جویبار عشق
نامم نخست بود فصیحی ولی کنون
بختم لقب نهاد سیهروزگار عشق
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۳۸
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۴۰
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.