۱۶۳ بار خوانده شده

شمارهٔ ۱۵۵

ارمغان از بینوایی غم به گلشن می‌برم
وز تهی‌دستی به بلبل تحفه شیون می‌برم

چاک دردم خانه‌زاد سینه بلبل نه گل
نامه شوق گریبان سوی دامن می‌برم

در عبادت‌خانه خورشید و مه جای چراغ
تیره‌روزی از در و دیوار گلخن می‌برم

جلوه هم دارم ولی از بهر کاهل بینشان
اول از مصر نکویی چشم روشن می‌برم

بلبل و پروانه گو منقار و پر زحمت مده
کآنچه هست از دود و آتش من به مسکن می‌برم

زلف یارم قیمت دست تهی نشناختم
دامن دود ارمغان شمع ایمن می‌برم

حسن پیمان محبت بین که می‌پیچد زبان
گر فصیحی نام بت را بی برهمن می‌برم
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۵۴
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۵۶
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.