هوش مصنوعی: شاعر در این شعر از درد عشق و جدایی می‌گوید و احساسات عمیق خود را با تصاویر زیبایی مانند گریه بهار، غنچه خونین و قطره خون بیان می‌کند. او از جنون عشق و رنج‌های آن سخن می‌گوید و خود را مجنونی می‌داند که در کشش شوق، از قافله عشق پیش افتاده است. شاعر از معشوق می‌خواهد که از او دوری نکند، چرا که زخم‌های دلش گواه عشق اوست. در نهایت، او به خاصیت معشوق اشاره می‌کند و می‌گوید که اگر معشوف وفادار بود، او دشمن خود نمی‌شد.
رده سنی: 16+ متن شامل مفاهیم عمیق عاشقانه و رنج‌های عشق است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، استفاده از استعاره‌ها و تصاویر پیچیده نیاز به سطحی از بلوغ فکری و تجربه دارد.

شمارهٔ ۱۶۱

دیریست که از گریه بهار دل ریشم
شاداب‌تر از غنچه خون بر سر نیشم

یک قطره خونیم و ز فیض نظر عشق
از حوصله دیده هر غمزه بیشم

تا سبحه و زنار نسوزیم چه دانند
کآیین جنون چیست و مجنون چه کیشم

هم محمل عشقیم ولی در کشش شوق
یک بانگ دراوار ازین قافله پیشم

بیگانه مباش این همه از ما که گواهست
زخم جگر ریش که با تیغ تو خویشم

گر سونش الماس وگر مرهم عیسی
گردیم همان از نظر افتاده ریشم

خاصیت معشوق گرفتیم فصیحی
از عیب وفا ورنه چرا دشمن خویشم
وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن (هزج مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۶۰
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۶۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.