هوش مصنوعی: شاعر در این غزل از عشق و دل‌باختگی خود سخن می‌گوید، از گریه‌ها و نومیدی‌هایش می‌نالد و از این که در دام زلف یار گرفتار شده است. او خود را موجی غریب و طوفانی می‌داند که در جستجوی آرامش است. عشق او چنان است که هم کفر و هم ایمان را در زیبایی معشوق می‌پرستد.
رده سنی: 16+ متن دارای مضامین عاشقانه پیچیده و احساسات عمیق است که درک آن برای مخاطبان جوان‌تر ممکن است دشوار باشد. همچنین، برخی از مفاهیم مانند کفر و ایمان نیاز به درک بالاتری از مسائل فلسفی و عرفانی دارد.

شمارهٔ ۱۶۴

کتاب عشقم و آیات زلف دوست عنوانم
ز سر تا پا گرم بندند شیرازه پریشانم

نگاه هرزه گردم شد سبک پرواز بستانی
که باز از اشک نومیدی گرانبارست مژگانم

یکی موج غریبم ای سراب عافیت رحمی
که عمری در کنار تربیت پرورده طوفانم

نماند از ترکتاز گریه هیچم خون و می‌ترسم
که سازد تیغ نازی شرمسار خاک میدانم

چنان شد تنگ عیش من که در گوش تنک ظرفان
گران آید نوای خنده چاک گریبانم

نه بت نه ایزدم مانا فصیحی جلوه عشقم
که در زلف و رخ خوبان پرستد کفر و ایمانم
وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۶
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۶۳
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۶۵
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.