هوش مصنوعی:
شاعر در این ابیات از درد و رنج درونی خود سخن میگوید و بیان میکند که چگونه اشکها و نالههایش میتوانند به ثروتی بزرگ تبدیل شوند. او از ضعف و ناتوانی خود میگوید، اما نالههایش را از عمق دل میداند و آرزو میکند که کلامش بتواند دلهای محزون را تسکین دهد. شاعر همچنین اشاره میکند که سخنانش از خون دل سرچشمه میگیرند و هر چه ناپاک است را از باغ سخن خود دور میکند.
رده سنی:
16+
متن دارای مضامین عمیق عاطفی و فلسفی است که درک آنها به بلوغ فکری و تجربهی زندگی نیاز دارد. همچنین، استفاده از استعارهها و نمادهای پیچیده ممکن است برای خوانندگان جوانتر دشوار باشد.
شمارهٔ ۱۷۱
کو هجوم گریه کز یک قطره صد جیحون کنم
چشم مفلس را ز فیض رشحهای قارون کنم
در دل از جوش ملالم جای داغی هم نماند
هم مگر آرایش این خانه از بیرون کنم
جان اگر از ناتوانی برنیاید باک نیست
نالهام از ضعف اگر بر لب نیاید چون کنم
طرز این فکر نفس بافان پسند طبع نیست
پارهای از خون دل بر دارم و موزون کنم
بر لبم حرفی اگر آید ز خون دل تهی
بازش آرم تا از آن سرچشمهاش پرخون کنم
چون صبا بر خار و گل پیچم به گلزار سخن
هر چه خون آلوده نبود ز آن چمن بیرون کنم
گر گزد دلهای محزون را فصیحی نالهام
از لب افسردگانش در نفس افسون کنم
چشم مفلس را ز فیض رشحهای قارون کنم
در دل از جوش ملالم جای داغی هم نماند
هم مگر آرایش این خانه از بیرون کنم
جان اگر از ناتوانی برنیاید باک نیست
نالهام از ضعف اگر بر لب نیاید چون کنم
طرز این فکر نفس بافان پسند طبع نیست
پارهای از خون دل بر دارم و موزون کنم
بر لبم حرفی اگر آید ز خون دل تهی
بازش آرم تا از آن سرچشمهاش پرخون کنم
چون صبا بر خار و گل پیچم به گلزار سخن
هر چه خون آلوده نبود ز آن چمن بیرون کنم
گر گزد دلهای محزون را فصیحی نالهام
از لب افسردگانش در نفس افسون کنم
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۷۰
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۷۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.