هوش مصنوعی:
شاعر در این ابیات از درد فراق و دوری معشوق میگوید و بیان میکند که چگونه شبها را به گریه و زاری سپری کرده است. او همچنین به زیبایی معشوق اشاره میکند که با وجود پنهان بودن، همچون آفتاب و ماه میدرخشد. در پایان، شاعر از بیثمری تلاشهایش در عشق مینالد.
رده سنی:
16+
متن دارای مفاهیم عرفانی و عاشقانه پیچیده است که درک آن برای مخاطبان جوانتر دشوار بوده و نیاز به سطحی از بلوغ فکری و تجربه برای درک کامل احساسات و مضامین بیان شده دارد.
شمارهٔ ۱۷۶
دوش بی روی تو از دل خون ناب افشاندهایم
تا سحر بر جیب رسوایی گلاب افشاندهایم
ز آن جمال آگه نهایم اما غبارآسا بسی
آفتاب و ماهش از طرف نقاب افشاندهایم
هر نگه کز گلستانی دامنی پرگل نکرد
شب خسک پنداشته در راه خواب افشاندهایم
تا سحر بر جیب رسوایی گلاب افشاندهایم
ز آن جمال آگه نهایم اما غبارآسا بسی
آفتاب و ماهش از طرف نقاب افشاندهایم
هر نگه کز گلستانی دامنی پرگل نکرد
شب خسک پنداشته در راه خواب افشاندهایم
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۳
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۷۵
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۷۷
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.