۹۱ بار خوانده شده

شمارهٔ ۱۷۷

باز در دل شعله‌های آفتاب افکنده‌ایم
طرح آبادی درین دیر خراب افکنده‌ایم

زوربازوی طلب بین کاندرین نخجیرگاه
بارها خقاش را بر آفتاب افکنده‌ایم

جلوه حسرت دل از ما برد ورنه صد سحر
فرش این قصر از دعای مستجاب افکنده‌ایم

عزت شبهای من بنگر که از یک ناله دوش
آسمان را در محیط اضطراب افکنده‌ایم

تا به دوزخ‌مان کشد فردا به روز بازخواست
مو به مو امروز دل را در عذاب افکنده‌ایم

جرم ما گر باده‌آشامی‌ست مستی جرم نیست
عکس لعل خویش را ما در شراب افکنده‌ایم

جلوه‌ها در مصر خوبی هست اما دیده نیست
اینک اینک از رخ یوسف نقاب افکنده‌ایم

زلف عصیان را فصیحی برده‌ایم از بس نماز
طره توفیق را در پیچ وتاب افکنده‌ایم
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۷۶
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۷۸
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.