هوش مصنوعی: این شعر بیانگر درد و رنج عشق و محبت است. شاعر خود را مانند سایه‌ای از شادی دور می‌بیند و درگیر پریشانی‌های عشق است. او احساس می‌کند که در قفس زندگی گرفتار شده و آزادی را از دست داده است. همچنین، شاعر به تسلیم و پذیرش در برابر دوست و دشمن اشاره می‌کند و خود را در همه جا حاضر می‌داند. او با ناقصان خوش است زیرا از کسی انتظاری ندارد و خود را کامل می‌داند. در نهایت، شاعر به نقش خود به عنوان محنت‌ستانی و ناله‌فروش زمانه اشاره می‌کند.
رده سنی: 16+ متن دارای مفاهیم عمیق عاطفی و فلسفی است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، برخی از مضامین مانند رنج و تسلیم نیاز به بلوغ فکری دارد.

شمارهٔ ۱۷۹

عمریست تا به درد محبت فسانه‌ایم
چون سایه ز آفتاب طرب بر کرانه‌ایم

چون زلف بس که مست پریشانی خودیم
در بند یک خرام نسیم بهانه‌ایم

بر مصر دام و شهر قفس کم گذشته‌ایم
ما مرغ روستایی این آشیانه‌ایم

بوسیم دست و پای چه دشمن چه دوست را
در دیر و کعبه هم در و هم آستانه‌ایم

با ناقصان خوشیم که منت نمی‌نهند
بر هیچ کس که کامل این کارخانه‌ایم

چون از هجوم شوق صد آغوش گشته‌ایم
گرنه به دست شاهد اندوه شانه‌ایم

بیکار نیستیم فصیحی درین دیار
محنت ستان و ناله‌فروش زمانه‌ایم
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۷۸
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۸۰
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.