۱۶۹ بار خوانده شده
این شهادتگه عشقست تقاضایی کن
تیغ بیکار نشستهست تمنایی کن
چون درین باغ بجز نام تجلی نشکفت
پنبه از گوش برون آر و تماشایی کن
نام معشوق به یک جمله نگنجد با غیر
هر خروش از لبت آواره صحرایی کن
یوسف ار نیست به یوسف نه که هم مرحله است
هر چه بینی تو درین قافله سودایی کن
گر ره کعبه درازست فصیحی باری
دیده غارت نقش کف پایی کن
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
تیغ بیکار نشستهست تمنایی کن
چون درین باغ بجز نام تجلی نشکفت
پنبه از گوش برون آر و تماشایی کن
نام معشوق به یک جمله نگنجد با غیر
هر خروش از لبت آواره صحرایی کن
یوسف ار نیست به یوسف نه که هم مرحله است
هر چه بینی تو درین قافله سودایی کن
گر ره کعبه درازست فصیحی باری
دیده غارت نقش کف پایی کن
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۲۰۴
گوهر بعدی:شمارهٔ ۲۰۶
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.