هوش مصنوعی:
این متن شعری عرفانی و اخلاقی است که به ستایش جوهری معنوی میپردازد که مانند نوشدارو برای دردهاست و به عنوان راهنمای زندگی عمل میکند. شاعر از مفاهیمی مانند عقل، جان، خرد، و ایمان سخن میگوید و به قدرت و لطف الهی اشاره میکند. همچنین، در بخشی از شعر به نقد دنیای مادی و حرص انسانها پرداخته شده است.
رده سنی:
16+
متن دارای مفاهیم عمیق عرفانی و فلسفی است که درک آن برای مخاطبان جوانتر دشوار بوده و نیاز به سطحی از بلوغ فکری دارد. همچنین، برخی از اشارات انتقادی به دنیای مادی ممکن است برای کودکان نامفهوم باشد.
شمارهٔ ۲ - در تقاضای اسب
حبذا جوهری که چون غم دوست
نوشداروی جمله علتهاست
عرض او که جوهر اولیست
هر موالید را ابوالاباست
خرد آموز و جاندهست ولیک
زنده بی جان و بی خرد داناست
بی بصر همچو شخص عقل ولیک
دیده بخردان از آن بیناست
بی زبان لیک بر در نطقش
معجز عیسوی کمینه گداست
نیست صرصر ولیک جنبش او
موج فرمای بحرهای عطاست
خضر نبود ولیک در ظلمات
سوی آب حیات راهنماست
دو زبانستو طرفه آنکه بود
سخنش همچو طبع صاحب راست
آصف جم نشان قوامالدین
آنکه دستور ملک بار خداست
نفی و اثبات کفر و ایمان را
تیغ او لا و کلک او الاست
جاه او طرفه عالمیست که چرخ
اندرو همچو قطره دریاست
کلک و تیغش دروست مرگ و حیات
لطف و قهرش درو صباح و مساست
معجز بخت اوست آن که عدو
خام مغز اندر آتش سوداست
آصفا صاحبا خداوندا
ای که جود تو چون بی همتاست
غنچه گلستان وعده تو
کایمن از رنگ کذب و بوی خطاست
اندرین نوبهار اگر نشکفت
گنه مهرگان طالع ماست
برقع از روی راز برفکنم
گرچه این نوعروس نازیباست
بنده را اسبکی که گفتستی
گرنه آن هم طویله عنقاست
پس بگو ای جنیبت تو سپهر
جای این غیرت براق کجاست
یا به شیر سپهر هم بیشهست
یا به گاو زمین به یک صحراست
اندرین مرغزار پیدا نیست
پی آن یا زمانه نابیناست
یا ازین بادپا همین نامیست
یا خود این برق بادوش بیپاست
یا که بر آخور بنات النعش
بسته بر میخ قطب پا برجاست
چشم بر کاه خرمن ماهست
دیده حرص با جو جوزاست
یا برون زین جهان چراگاهیست
کش کمیت عدم حریف چراست
کهنه شد صد جل و فساد هنوز
او علفخوار مرغزار فناست
قلما پر مگوی از آن اندیش
که بگویندت این چه هرزهدراست
تو و گستاخی چنین هیهات
از تو کاری که لایقست دعاست
تا که اصحاب وعده را هر روز
چشم امید بر ره فرداست
همه را یک به یک وفا بکناد
با تو هر وعدهای که دولت راست
آسمان باد حلقه در تو
عشق تا حلقه در دلهاست
نوشداروی جمله علتهاست
عرض او که جوهر اولیست
هر موالید را ابوالاباست
خرد آموز و جاندهست ولیک
زنده بی جان و بی خرد داناست
بی بصر همچو شخص عقل ولیک
دیده بخردان از آن بیناست
بی زبان لیک بر در نطقش
معجز عیسوی کمینه گداست
نیست صرصر ولیک جنبش او
موج فرمای بحرهای عطاست
خضر نبود ولیک در ظلمات
سوی آب حیات راهنماست
دو زبانستو طرفه آنکه بود
سخنش همچو طبع صاحب راست
آصف جم نشان قوامالدین
آنکه دستور ملک بار خداست
نفی و اثبات کفر و ایمان را
تیغ او لا و کلک او الاست
جاه او طرفه عالمیست که چرخ
اندرو همچو قطره دریاست
کلک و تیغش دروست مرگ و حیات
لطف و قهرش درو صباح و مساست
معجز بخت اوست آن که عدو
خام مغز اندر آتش سوداست
آصفا صاحبا خداوندا
ای که جود تو چون بی همتاست
غنچه گلستان وعده تو
کایمن از رنگ کذب و بوی خطاست
اندرین نوبهار اگر نشکفت
گنه مهرگان طالع ماست
برقع از روی راز برفکنم
گرچه این نوعروس نازیباست
بنده را اسبکی که گفتستی
گرنه آن هم طویله عنقاست
پس بگو ای جنیبت تو سپهر
جای این غیرت براق کجاست
یا به شیر سپهر هم بیشهست
یا به گاو زمین به یک صحراست
اندرین مرغزار پیدا نیست
پی آن یا زمانه نابیناست
یا ازین بادپا همین نامیست
یا خود این برق بادوش بیپاست
یا که بر آخور بنات النعش
بسته بر میخ قطب پا برجاست
چشم بر کاه خرمن ماهست
دیده حرص با جو جوزاست
یا برون زین جهان چراگاهیست
کش کمیت عدم حریف چراست
کهنه شد صد جل و فساد هنوز
او علفخوار مرغزار فناست
قلما پر مگوی از آن اندیش
که بگویندت این چه هرزهدراست
تو و گستاخی چنین هیهات
از تو کاری که لایقست دعاست
تا که اصحاب وعده را هر روز
چشم امید بر ره فرداست
همه را یک به یک وفا بکناد
با تو هر وعدهای که دولت راست
آسمان باد حلقه در تو
عشق تا حلقه در دلهاست
وزن: فعلاتن مفاعلن فعلن (خفیف مسدس مخبون)
قالب: قطعه
تعداد ابیات: ۳۱
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۱ - در عذر خواهی
گوهر بعدی:شمارهٔ ۳ - هجویه
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.