۹۰ بار خوانده شده

شمارهٔ ۱۹

کافرم با دردم ار هرگز به درمان کار هست
خاک عالم بر سر درمان چو درد یار هست

میوه نارد باغ عمرم ورنه در هر شاخ و برگ
صد هزاران نوک پیکان بهر من دربار هست

مگذر از خاکم مبادا شعله گیرد دامنت
کم هنوز آتش ته خاکستر این مقدار است

ای برهمن بگذر و ماراببین کز کفر زلف
چند طوق طاعتش در گردن زناز هست

چند گوئیدم که از عشق اینهمه لافت ز چیست
چون تو چندین نقطه اندر دور این پرگار هست

اندر آن مجلس که جای باده عشق آتش دهد
غیر اشراق ای عزیزان دیگری را بار هست
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۸
گوهر بعدی:شمارهٔ ۲۰
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.