هوش مصنوعی: این شعر عاشقانه از زبان یک درویش عاشق بیان می‌شود که عشق و دلدادگی به معشوق را توصیف می‌کند. شاعر از زیبایی‌های معشوق مانند موهای مشکین و لعل لبش سخن می‌گوید و بیان می‌کند که عاشقان هیچ مرهمی بهتر از معشوق ندارند. همچنین، شاعر به مقایسه‌ای بین عاشق و زاهد می‌پردازد و اشاره می‌کند که زاهد به دلیل ندیدن زیبایی‌های معشوق، نمی‌تواند عشق را درک کند.
رده سنی: 16+ محتوا شامل مضامین عاشقانه و عرفانی است که ممکن است برای درک کامل نیاز به بلوغ فکری و تجربه‌ی زندگی داشته باشد. همچنین، برخی از مفاهیم مانند مقایسه‌ی عاشق و زاهد ممکن است برای مخاطبان جوانتر پیچیده باشد.

شمارهٔ ۴

بر نثار یار جان اندک بود درویش را
خاصه‌گر بیند به کام آن ماه مهراندیش را

هست معذور ار چو ما زاهد نشد بی دین و دل
چون ندیداست او بتاب آن زلف کافر کیش را

واعظ ار می‌دید آن گیسوی مشکین روی دوش
می‌فکندی پشت گوش افسانه‌های پیش را

یار اگر باشد به مهر از جور اغیارم چه باک
یالب نوشین او منت پذیریم نیش را

عاشقان را مرهمی خوش تر زلعل یار نیست
ورکه او بازو کند مرهم نخواهم ریش را

شد صفی بیگانه هم از غیر و هم از خویشتن
زان نه او بیگانه را شنعت زند نه خویش را
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۶
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۳
گوهر بعدی:شمارهٔ ۵
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.