هوش مصنوعی: این شعر عاشقانه و عرفانی، بیانگر عشق عمیق و ایثارگرانه شاعر به معشوق است. شاعر از فراق و هجران معشوق رنج می‌برد، اما همچنان به عشق خود وفادار است. او از زیبایی‌های معشوق و تأثیرات عشق بر خود سخن می‌گوید و در عین حال، به مفاهیم عرفانی مانند ریاکاری و تصوف نیز اشاره می‌کند.
رده سنی: 16+ محتوا شامل مفاهیم عمیق عاشقانه و عرفانی است که درک آن‌ها به بلوغ فکری و تجربه‌ی زندگی نیاز دارد. همچنین، برخی از اصطلاحات و اشارات عرفانی ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر نامفهوم باشد.

شمارهٔ ۴۱

گویند که من بر کف در راه تو سر دارم
از سر بسرت گر خود عمریست خبر دارم

عرض س و جان کردن باشد عجب از عاشق
هست از سر و ننگ آن خاکی که بسر دارم

هیچ از دهنت رمزی با کس نتوانم گفت
با آنکه بهر موئی تقریر دیگر دارم

اندست که می‌بودم بر گردن و گیسویت
هجر تو چنانم کرد کاکنون بکمر دارم

طوفانی بحر عشق من دانم و دل زیرا
از موج غمت هر دم صد زیر و زبر دارم

هرگز نشوم دیگر پا بند قیامت‌ها
تا قامت و رفتارت در مد نظر دارم

لعل لب نوشینت آمد بسخن یادم
این شیوه شیرین راز آن تنگ شکر دارم

من دلق ریائی را در میکده‌ها شستم
سودای تصوف را ب دامن تر دارم

بالای بلندت کرد چندانکه زمین گیرم
زان شاخ صنوبر باز امید ثمر دارم

اندیشه آغوشت می‌کرد صفی وقتی
سودای جوانی را پیرانه به سر دارم
وزن: مفعول مفاعیلن مفعول مفاعیلن (هزج مثمن اخرب)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۰
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۴۰
گوهر بعدی:شمارهٔ ۴۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.