هوش مصنوعی:
شاعر در این شعر از عشق و هجران میگوید، از دلهایی که در دام عشق گرفتار شدهاند و راه رهایی نمییابند. او از جراحات هجران و امید به وصل سخن میگوید و از عشقی که حتی با وجود سختیها، پایدار میماند. همچنین، اشارهای به مستی و میخانه دارد که نشاندهندهی بیخیالی و فراموشی در برابر درد عشق است.
رده سنی:
16+
این شعر دارای مفاهیم عمیق عاشقانه و احساسی است که ممکن است برای مخاطبان کمسنوسال قابل درک نباشد. همچنین، اشارههای غیرمستقیم به مستی و میخانه ممکن است برای نوجوانان کمسن مناسب نباشد.
شمارهٔ ۵۰
دلی که میکشد او را کمند گیسویی
کجاست راه که یابد رهایی از سویی
سزاست آنچه دل از دست طره ی تو کشد
که کرد بی خبر آهنگ سخت بازویی
جراحتی که را دل ز تیغ هجران یافت
گذشت از آنکه پذیرد به وصل دارویی
به هیچ راه نجستم یکی میان تو را
شد ار چه خاطر باریک بین من مویی
از آن کمر که تو بستی و بر گشودی خاست
دگر ز دیده ی دریانشین من جویی
شوم غبار و بگیرم ز مهر دامانت
اگر به قهر بگردانی از رهم رویی
صفی ز نام بط و باده مست و مخمور است
چه جای آنکه ز میخانه بشنود بویی
کجاست راه که یابد رهایی از سویی
سزاست آنچه دل از دست طره ی تو کشد
که کرد بی خبر آهنگ سخت بازویی
جراحتی که را دل ز تیغ هجران یافت
گذشت از آنکه پذیرد به وصل دارویی
به هیچ راه نجستم یکی میان تو را
شد ار چه خاطر باریک بین من مویی
از آن کمر که تو بستی و بر گشودی خاست
دگر ز دیده ی دریانشین من جویی
شوم غبار و بگیرم ز مهر دامانت
اگر به قهر بگردانی از رهم رویی
صفی ز نام بط و باده مست و مخمور است
چه جای آنکه ز میخانه بشنود بویی
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۴۹
گوهر بعدی:شمارهٔ ۵۱
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.