هوش مصنوعی:
این متن عرفانی به موضوعاتی مانند رابطهی عالم اصغر و اکبر، نقش عقل اول در روشنایی جهان، وحدت وجود، و اهمیت پاکی باطن برای درک حقایق میپردازد. همچنین، تأکید بر دوری از شک و تردید و پناه بردن به حق دارد.
رده سنی:
18+
محتوا دارای مفاهیم عمیق فلسفی و عرفانی است که درک آن نیاز به دانش و بلوغ فکری دارد.
بخش ۱۱۸ - تطبیق
بد این از عالم اصغر علامت
بود اکبر هم اینسان در اقامت
جهان باشد چو مشکوتی مزین
ز نور عقل اول گشته روشن
بود مصباح یعنی عقل اول
چو مشکوتیست او را ملک اسفل
ز جاجه باشدش چرخ محدد
بر ارباب عیانست این مشاهد
چو او میباشد اندر نظم کائن
خود انوار وجودی را خزائن
از آن مخزن بتعیین مناسب
منور گردد افلاک و کواکب
بچشمی کز ره حق بینی آمد
شجر امرالله تکوینی آمد
نه غربی و نه شرقی در مطالب
بود نه ممتنع یعنی نه واجب
بدانسان مستعد در نظم امکان
که بینار مشیت هست تابان
بنزد آنکه زین عالم حسابی
بفهمش نامد الا خورد و خوابی
بگوش آینها نیاید غیر صوتش
چنین میباش گو تا وقت فوتش
تو کی خدمت بجای خویش کردی
بجز انکار کز درویش کردی
که خواهی با همین ظلمات ریبت
شود مکشوف آسان نور غیبت
تو خود میگفتی ار میبودت انصاف
که ننماید رخ از مرآت ناصاف
تو را گر نور صفوت در جبین بود
حقایق هم عیان و هم یقین بود
جهان از یک معمائی مثال است
تمام حل و عقدش از خیال است
بهر چیزی خیالت رهنما شد
همانت مبتدا و منتها شد
برد گر جانب اقبال و نورت
پیاپی میفزاید بر حضورت
برد ور سوی ظلمات شکوکت
شود سد بر رخ ابواب سلوکت
بسوی حق پناه از شک و ظن بر
هم از اصلش که باشد ماو من بر
بود اکبر هم اینسان در اقامت
جهان باشد چو مشکوتی مزین
ز نور عقل اول گشته روشن
بود مصباح یعنی عقل اول
چو مشکوتیست او را ملک اسفل
ز جاجه باشدش چرخ محدد
بر ارباب عیانست این مشاهد
چو او میباشد اندر نظم کائن
خود انوار وجودی را خزائن
از آن مخزن بتعیین مناسب
منور گردد افلاک و کواکب
بچشمی کز ره حق بینی آمد
شجر امرالله تکوینی آمد
نه غربی و نه شرقی در مطالب
بود نه ممتنع یعنی نه واجب
بدانسان مستعد در نظم امکان
که بینار مشیت هست تابان
بنزد آنکه زین عالم حسابی
بفهمش نامد الا خورد و خوابی
بگوش آینها نیاید غیر صوتش
چنین میباش گو تا وقت فوتش
تو کی خدمت بجای خویش کردی
بجز انکار کز درویش کردی
که خواهی با همین ظلمات ریبت
شود مکشوف آسان نور غیبت
تو خود میگفتی ار میبودت انصاف
که ننماید رخ از مرآت ناصاف
تو را گر نور صفوت در جبین بود
حقایق هم عیان و هم یقین بود
جهان از یک معمائی مثال است
تمام حل و عقدش از خیال است
بهر چیزی خیالت رهنما شد
همانت مبتدا و منتها شد
برد گر جانب اقبال و نورت
پیاپی میفزاید بر حضورت
برد ور سوی ظلمات شکوکت
شود سد بر رخ ابواب سلوکت
بسوی حق پناه از شک و ظن بر
هم از اصلش که باشد ماو من بر
وزن: مفاعیلن مفاعیلن فعولن (هزج مسدس محذوف یا وزن دوبیتی)
قالب: مثنوی
تعداد ابیات: ۲۰
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:بخش ۱۱۷ - تحقیق آیه النور
گوهر بعدی:بخش ۱۱۹ - الزمرده
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.