هوش مصنوعی: مریدی از پیر اجازه می‌گیرد تا در کوهی به ریاضت بپردازد. در راه، ماری خفته را می‌بیند و آن را با دست برمی‌دارد. مار او را می‌گزد و او را نزد پیر می‌برند. پیر از او می‌پرسد چرا مار خفته را گرفته است و مرید پاسخ می‌دهد که چون همه چیز را حق می‌دیده، مار را نیز خدا دانسته است. پیر به او می‌گوید که اگر خدا را در صورت قهر ببینی، از او بگریز و تنها به صورت لطف او روی آور.
رده سنی: 14+ متن دارای مفاهیم عرفانی و اخلاقی است که برای درک کامل آن، مخاطب نیاز به سطحی از بلوغ فکری و تجربه دارد. همچنین، استفاده از استعاره‌ها و نمادها (مانند مار به عنوان نماد قهر الهی) ممکن است برای کودکان کم‌سن‌وسال قابل درک نباشد.

بخش ۱۳۷ - حکایت

مریدی خواست از پیری اجازت
که در کوهی کشد چندی ریاضت

در آن مغازه روی دید ماری
گرفت او را بدست از اختیاری

گزیدش مار و بردندش به تدبیر
ز بیم مرگ او را جانب پیر

بگفتش پیر عقلت از چه شدپست
که بگرفتی تو مار خفته بردست

بگفتا از تو بشنیدم که اشیاء
همه حقند در پنهان و پیدا

بکف زانرو گرفتم اژدها را
که با خود آشنا دیدم خدا را

بگفتش پیر حق در صورت قهر
اگر بینی ازو بگریز صد شهر

بصورتهای لطفی سوی او رو
ز صورتهای قهرش بر حذر شو

چوبی هر صورتش دیدی معادل
ترا سر حقیقت گشته حاصل
وزن: مفاعیلن مفاعیلن فعولن (هزج مسدس محذوف یا وزن دوبیتی)
قالب: مثنوی
تعداد ابیات: ۹
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:بخش ۱۳۶ - سرالحقیقه
گوهر بعدی:بخش ۱۳۸ - سرالتجلی
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.