۸۵ بار خوانده شده

بخش ۱۴۵ - السفر

سفر آمد به پیش ایمرد سیار
رفیقی بایدت چالاک و هشیار

سفر باشد زدار تن شدن سلب
بسوی حق نمودن وجهه قلب

بنزد سالکی کو رهسپار است
سفرها شد معین آنکه جار است

بود اول سفر سیر الی الله
نمودن طی منزلها در این راه

رسیدن بر کمال عالم قلب
شدن در آن تجلی محرم قلب

افق باشد مبین در رتبه آنجا
تجلیهای اسماء راست مبدا

بود دوم سفر در سیر فی الله
که آن اعلی افق شد نزد آگاه

بود این واحدیت را نهایت
شدن موصوف بر اوصاف حضرت

دگر سیم سفر آنرا که سمع است
ترقی بر مقام عین جمع است

بود آنجا مقام قاب قوسین
احد نگذاشت باقی نام اثنین

دوئی چون مرتفع شد بر نهایت
بود در عین اوادنی ولایت

ولایت یعنی آنجا جا وحدنیست
دوئیت رفت و باقی جز احد نیست

دگر باشد سفر در سیر بالله
که فرق بعد جمع آمد بدلخواه

بود چارم سفر را نیک لایق
که باز آید بتکمیل خلایق

در اینجا فرق و جمع او مساویست
بود در خلق اما غیر حق نیست

بود دارای کل این مراتب
ولی زونیست پیدا غیر قالب

چو دریایی که بیقعر و کرانست
و لیکن زیر کف یکجا نهان است

هر آن کف دید خوار و بی‌ادب ماند
لب دریای رحمت تشنه لب ماند
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:بخش ۱۴۴ - السعه
گوهر بعدی:بخش ۱۴۶ - سقوط الاعتبارات
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.