هوش مصنوعی:
شاعر در این غزل از درد فراق و هجران معشوق مینالد و رنج خود را با تصاویری مانند روی ماهگونه معشوق، زلف سیاه و آههایش بیان میکند. او از اسارت دل در قید عشق و بیقراری ناشی از آن سخن میگوید و در نهایت به مقبولیت عشق حقیقی در جامعه اشاره میکند.
رده سنی:
16+
مفاهیم عمیق عاشقانه و عرفانی موجود در متن ممکن است برای مخاطبان زیر 16 سال بهطور کامل قابل درک نباشد. همچنین استفاده از استعارههای پیچیده و ادبیات غنی کلاسیک فارسی، درک متن را برای سنین پایینتر دشوار میسازد.
شمارهٔ ۷
امروز مرا فرقت آن روی چو ماه است
در هجر ندانم که در آفاق چه ماه است
از خلق نخواهم که کنم درد تو پنهان
اما چه کنم این دو رخ زرد گواه است
گوید که مکش آه، مرا آه چه سازد
خورسندی بیمار چو از ناله و آه است
زلف آمد و بگرفت همه عارض او را
آشفتگی من همه از زلف سیاه است
کردم نظری و دلم افتاد درین قید
از قید دل ای دیده ترا عین گناه است
ای دل چو اسیر سر زلف و ذقنی تو
شب حاضر خود باش که در راه تو چاه است
باشد رخ صوفی و قدوم تو چو در شهر
مقبول بود زر که برو سکه شاه است
در هجر ندانم که در آفاق چه ماه است
از خلق نخواهم که کنم درد تو پنهان
اما چه کنم این دو رخ زرد گواه است
گوید که مکش آه، مرا آه چه سازد
خورسندی بیمار چو از ناله و آه است
زلف آمد و بگرفت همه عارض او را
آشفتگی من همه از زلف سیاه است
کردم نظری و دلم افتاد درین قید
از قید دل ای دیده ترا عین گناه است
ای دل چو اسیر سر زلف و ذقنی تو
شب حاضر خود باش که در راه تو چاه است
باشد رخ صوفی و قدوم تو چو در شهر
مقبول بود زر که برو سکه شاه است
وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن (هزج مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۶
گوهر بعدی:شمارهٔ ۸
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.