هوش مصنوعی:
شاعر در این متن از دردها و رنجهای خود میگوید و از حکیم مسیحا (نماد پزشک یا درمانگر) درخواست کمک میکند. او به بیماریهای جسمی و روحی خود اشاره میکند، مانند سردی مثانه، گرمی جگر، و تکبر در دماغ. همچنین از دوری یار و شکستگی دل مینالد و از حکیم میخواهد که با لطف و کرم خود او را درمان کند، در غیر این صورت مجبور به ترک شهر خواهد شد.
رده سنی:
16+
این متن دارای مفاهیم عمیق عرفانی و ادبی است که ممکن است برای مخاطبان جوانتر قابل درک نباشد. همچنین، برخی از اشارات به بیماریها و رنجهای روحی ممکن است برای کودکان و نوجوانان نامناسب باشد.
شمارهٔ ۱۷
ایا حکیم مسیحا دم ستوده خصال
عوارضات ز تشخیص تو بپرهیزد
به هر مریض که چشم عنایت تو فتد
درین زمانه یقین دان نصیحت آمیزد
مراست یک مرضی واقع این زمان به بدن
که از تردد او دیده خون همی ریزد
مثانه سرد و ازین غم جگر مرا شده گرم
که هیچ مرغ بدن شهوتی نه انگیزد
تکبری به دماغش چنان شدست پدید
که گر سلام کند فرج، بر نمی خیزد
مثال خسته یکساله سر نهاده به جای
چو...بنده همین آب دیده می ریزد
به حیله جانب خلوت سراش چون ببرم
مثال خر فکند سر به پیش و بستیزد
چو بخت کرد فراموش یار ازین جهتم
دل شکسته بگوئید با که آمیزد
ایا حکیم ز لطف و کرم دوایی کن
وگر نه صوفی مسکین ز شهر بگریزد
عوارضات ز تشخیص تو بپرهیزد
به هر مریض که چشم عنایت تو فتد
درین زمانه یقین دان نصیحت آمیزد
مراست یک مرضی واقع این زمان به بدن
که از تردد او دیده خون همی ریزد
مثانه سرد و ازین غم جگر مرا شده گرم
که هیچ مرغ بدن شهوتی نه انگیزد
تکبری به دماغش چنان شدست پدید
که گر سلام کند فرج، بر نمی خیزد
مثال خسته یکساله سر نهاده به جای
چو...بنده همین آب دیده می ریزد
به حیله جانب خلوت سراش چون ببرم
مثال خر فکند سر به پیش و بستیزد
چو بخت کرد فراموش یار ازین جهتم
دل شکسته بگوئید با که آمیزد
ایا حکیم ز لطف و کرم دوایی کن
وگر نه صوفی مسکین ز شهر بگریزد
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۹
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۶
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۸
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.