۱۱۴ بار خوانده شده

شمارهٔ ۳۳

ای دل سوخته با سوز و غم یار بساز
چند روزی به غم و محنت دلدار بساز

چون بجز دوست نخواهی که بود همدم تو
صبر کن در غم و پس روی به دیوار بساز

به امید رخ زیبای گل ای بلبل مست
با جفا خوی کن و با ستم خار بساز

آدمی زاد نباشد چو به عالم دلشاد
شادی کم منگر، با غم بسیار بساز

مکن اندیشه که دنیای دنی بر گذرست
رو به آه سحر و دیده خونبار بساز

سرنوشت ازلی را نتوان داد تمیز
در خرابات بیا با می گلنار بساز

صوفیا خرقه و سجاده به می در گرو است
برو امروز تو با جبه و دستار بساز
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۳۲
گوهر بعدی:شمارهٔ ۳۴
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.