هوش مصنوعی: شاعر در این اشعار از عشق و علاقه‌ی خود به معشوق (شاه حسن) سخن می‌گوید و از او درخواست‌های عاشقانه مانند بخشیدن حیات به دل مرده‌اش، نجات دادن دل اسیر در کمند زلفش، و یادآوری اهمیت یاد دوست دارد. همچنین، از صوفی و مفاهیم عرفانی مانند ترک تعلقات دنیوی نیز سخن به میان می‌آورد.
رده سنی: 16+ محتوا شامل مفاهیم عرفانی و عاشقانه‌ای است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر پیچیده باشد. همچنین، برخی از اصطلاحات و مضامین عرفانی نیاز به درک بالاتری از ادبیات فارسی دارند.

شمارهٔ ۵۴

ای شاه حسن بر من مسکین زکوه ده
دل مرده ام مرا زلب خود حیات ده

چشم مرا ز خاک قدم ساز پر ز کحل
نیکی کن این زمان و به بحر فرات ده

از شوق روی خوب تو دارم رخی چو زر
وجه مرا ببین و ازان لب نبات ده

دل در کمند زلف تو افتاد و شد اسیر
از بند آهوی حرم است او نجات ده

جز یاد دوست هر چه بود هست مهملات
ای دل بیا و ترک همه مهملات ده

نشناخت قدر خاک کف پای تو رقیب
ای مه به داغ آتش هجران برات ده

فصل صبوح زان می حمراکه خورده ای
ساقی مرا به لطف ازآن باقیات ده

خواهی تو صوفیا که بیابی ز خود حضور
بردار از وطن دل و ترک هرات ده
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۸
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۵۳
گوهر بعدی:شمارهٔ ۵۵
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.