هوش مصنوعی:
خادمهای با چهرهای شادمان مانند گل بهار از سخنان یار خود میگوید و به جوانی مژده میدهد که غم دلش به پایان رسیده و وعده دیدار معشوق را یافته است. او از پایان رنج هجران و رسیدن به شادی سخن میگوید و از جوان میخواهد که از گریه دست بردارد و شادمان باشد.
رده سنی:
15+
این متن دارای مفاهیم عرفانی و عاشقانه است که ممکن است برای کودکان قابل درک نباشد. همچنین، استفاده از اصطلاحات و مضامین عرفانی مانند «صوفی بیچاره» و «غم هجران» نیاز به سطحی از بلوغ فکری و تجربه دارد که معمولاً در نوجوانان و بزرگسالان یافت میشود.
بخش ۲۰ - آمدن خادمه از پیش معشوق
خادمه آمد چو گل نوبهار
روی شکفته ز سخنهای یار
گفت جوانا غم دل شد تمام
زآن بت عیار، تو بر خوان سلام
وعده دیدار ازو یافتم
دولت هموار ازو یافتم
کار تو از دوست نظامی گرفت
رو مژه را ساز تو از گریه هفت
صوفی بیچاره برو شاد باش
از غم هجران دگر آزاد باش
روی شکفته ز سخنهای یار
گفت جوانا غم دل شد تمام
زآن بت عیار، تو بر خوان سلام
وعده دیدار ازو یافتم
دولت هموار ازو یافتم
کار تو از دوست نظامی گرفت
رو مژه را ساز تو از گریه هفت
صوفی بیچاره برو شاد باش
از غم هجران دگر آزاد باش
وزن: مفتعلن مفتعلن فاعلن (سریع مطوی مکشوف)
قالب: مثنوی
تعداد ابیات: ۵
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:بخش ۱۹ - رفتن خادمه از پیش عاشق
گوهر بعدی:بخش ۲۱ - دیدار نمودن دلدار از دور به عاشق مهجور
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.