هوش مصنوعی: خادمه از عشق و غم خود به شخصی دلنواز می‌گوید و بیان می‌کند که تنها غم او را در دل دارد و در اضطراب به سر می‌برد. او از شخص می‌خواهد که به او رحم کند و اشاره می‌کند که در میان دشمنان، درمانی برای دردش نمی‌یابد. در پایان، شخص با خنده پاسخ می‌دهد که نمی‌تواند از او بگذرد.
رده سنی: 16+ متن دارای مفاهیم عاطفی و عاشقانه است که برای درک کامل آن، خواننده نیاز به بلوغ عاطفی دارد. همچنین، استفاده از زبان و سبک شعر کلاسیک ممکن است برای کودکان قابل درک نباشد.

بخش ۲۶ - رفتن خادمه از بر عاشق نزدیک معشوق

خادمه باز این سخن جان گداز
کرد روان عرضه به آن دلنواز

باز بیان کرد که او در غم است
روز و شبان با غم تو همدم است

جز غم تو هیچ ندارد به دل
مانده ز باران مزه پا به گل

ولوله در جان و دو چشم پر آب
هست درین کوی تو در اضطراب

گر بکنی رحم، بود جای آن
پیر شد امروز درین غم جوان

باز بخندید چو شهد و شکر
گفت مرا می دهد این دردسر

می نتواند که ز من بگذرد
قوت آن نی که به من بنگرد

من به میان همه دشمنان
چون کنم امروز دوایی چو آن
وزن: مفتعلن مفتعلن فاعلن (سریع مطوی مکشوف)
قالب: مثنوی
تعداد ابیات: ۸
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:بخش ۲۵ - نامه هشتم
گوهر بعدی:بخش ۲۷ - خبر آوردن خادمه از بر معشوق
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.