هوش مصنوعی:
شاعر در این شعر عاشقانه، احساسات عمیق خود را نسبت به معشوق بیان میکند. او آرزو دارد صورت و لبهای معشوق را ببوسد، از اشکهایش راه معشوق را آبپاشی کند و حتی خاک درگاه او را سرمه چشم خود کند. شاعر از معشوق میخواهد که نگاهش را از او بازنگیرد و در عین حال اظهار میکند که همیشه در پی خبر گرفتن از معشوق است. در پایان، شاعر معشوق را به کعبه و خال او را به حجرالاسود تشبیه میکند و امیدوار است روزی خال معشوق را ببوسد.
رده سنی:
16+
محتوا شامل احساسات عاشقانه عمیق و برخی تشبیهات عاطفی است که ممکن است برای مخاطبان جوانتر نامناسب یا نامفهوم باشد. همچنین، درک کامل زیباییهای ادبی و عرفانی شعر ممکن است به بلوغ فکری و تجربه بیشتری نیاز داشته باشد.
شمارهٔ ۱۲ - اشک بصر
میل دارم که ببوسم رخ همچون قمرت را
بمکم با لب خود آن لب همچون شکرت را
تا غباری ننشیند به رخ و زلف تو جانا!
آب پاشی کنم از اشک بصر، رهگذرت را
ممکنم نیست که آیم به سر کوی تو روزی
تا که بر دیده کشم سرمه صفت، خاک درت را
من نظر باز نگیرم ز رخت ای شه خوبان!
به امیدی که ز من باز نگیری نظرت را
تو چنانی که ز کس باز نپرسی خبرم را
من به هر کس که رسم باز بپرسم خبرت را
رخ تو کعبه و خالت حجرالاسود و «ترکی»
دارد امید که یک روز ببوسد حجرت را
بمکم با لب خود آن لب همچون شکرت را
تا غباری ننشیند به رخ و زلف تو جانا!
آب پاشی کنم از اشک بصر، رهگذرت را
ممکنم نیست که آیم به سر کوی تو روزی
تا که بر دیده کشم سرمه صفت، خاک درت را
من نظر باز نگیرم ز رخت ای شه خوبان!
به امیدی که ز من باز نگیری نظرت را
تو چنانی که ز کس باز نپرسی خبرم را
من به هر کس که رسم باز بپرسم خبرت را
رخ تو کعبه و خالت حجرالاسود و «ترکی»
دارد امید که یک روز ببوسد حجرت را
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلاتن (رمل مثمن مخبون)
قالب: غزل/قصیده/قطعه
تعداد ابیات: ۶
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۱ - آهسته رو
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۳ - قرص خورشید
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.