۹۸ بار خوانده شده

شمارهٔ ۱۱ - آهسته رو

در راه عاشقی ست مرا استوار پا
از جان نهاده ام به چنین رهگذار، پا

ای پادشاه حسن که خوبان ز جان نهند
بر آستانه ات ز پی افتخار، پا

بر خاک آستان تو پایم کجا رسد
باشد اگر به پیکر من صد هزار، پا

دستم در آستین شده از خون دل نگار
تا دیده ام ز رنگ حنایت، نگار، پا

خیزم به پای بوسی ات از حجره ی مزار
روزی اگر نهی تو مرا بر مزار، پا

خاری به پای توست ز مژگان چشم من
آهسته رو که تا منهی روی خار، پا

با پای خود شکار، درآید تو را به بند
بگذار ار به دشت، به عزم شکار، پا

در راه انتظار تو شد خسته پای من
از بس فشرده ام به ره انتظار، پا

حیف است پای خویش گذاری تو بر زمین
جانا! بیا به دیدهٔ «ترکی» گذار، پا
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۰ - منصب شاهانه
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۲ - اشک بصر
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.