هوش مصنوعی: این شعر از زبان فردی بیان می‌شود که در برابر نصایح زاهدانه مقاومت می‌کند و به عشق، می‌نوشی و رنج‌های خود پایبند است. شاعر از زاهد می‌خواهد که به جای شکستن ساغر، سر او را بشکند و به جای ریختن شراب، خون او را بریزد. او خود را مرغ آب می‌داند که نیازی به آب ندارد و از زاهد می‌پرسد چرا بال و پر او را می‌شکند. شاعر همچنین از عشق و رنج‌های آن سخن می‌گوید و تأکید می‌کند که حاضر نیست از عشق و می‌نوشی دست بکشد. در پایان، از ترکی می‌خواهد که اگر به می‌خانه رفت، دفتر او را نیز همراه خود ببرد.
رده سنی: 18+ محتوا شامل مضامین عرفانی پیچیده، اشاره به شراب و می‌نوشی و همچنین مفاهیم عمیق عشق و رنج است که برای درک کامل آن، مخاطب نیاز به بلوغ فکری و تجربه‌ی زندگی دارد.

شمارهٔ ۱۴ - ترک عشقبازی

زاهد! چرا همی شکنی ساغر مرا؟
ساغر مرا به کف نه و بشکن سر مرا

خونم چو آب ریز، ز خنجر به روی خاک
از شیشه ام مریز، می احمر مرا

من مرغ آبیم ز چه منعم کنی ز آب
وانگاه بشکنی ز چه بال و پر مرا؟

چندیست در وبال فتاده است اخترم
می،آورد برون ز وبال اختر مرا

پندم همی دهی که ز دلبر بگیر دل
این پند را به گوش بخوان دلبر مرا

من ترک عشق بازی و ساغر نمی کنم
سوزی هزاربار اگر پیکر مرا

من گر بدم به زعم تو یا خوب زاهدا!
ایزد نموده خلق چنین گوهر مرا

خواهی اگر حلال ببینی بیا ببین
جسم ضعیف خم شدهٔ لاغر مرا

طوفان نوح در نظرت جلوه گر شود
بینی اگر به خواب، دو چشم تر مرا

«ترکی» اگر به جانب میخانه بگذری
همراه خود ببر ز کرم دفتر مرا
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل/قصیده/قطعه
تعداد ابیات: ۱۰
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۳ - قرص خورشید
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۵ - آهوان صحرا
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.