۱۰۲ بار خوانده شده

شمارهٔ ۱۷ - کوی حبیب

دلشدگانیم ما، بر سر کوی حبیب
باک نداریم ما، یک سر مو از رقیب

درد دل عاشقان به نشود از دوا
درد سر ما مده بیش از این ای طبیب!

داروی درد دل عاشق بیچاره نیست
جز لب عناب گون یا، زنخ همچو سیب

سرو ز رشک قدت مانده فرو پا به گل
ماه ز شرم رخت گشته نهان در حجیب

ساخته پا بستم آن گیسوی همچون کمند
برده دل از دستم آن نرگس جادو فریب

بس دل صید افکنان زیر کمند آوری
گر تو به عزم شکار پای نهی در رکیب

جان و دل خویش را برخی قاصد کنم
گر ز سر کوی تو سوی من آرد کتیب

خواهش «ترکی» بود از لب تو بوسه‌ای
نیست تو را آن کرم، نیست مرا این نصیب
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۶ - درد عاشق
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۸ - فرقت دلدار
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.