۹۰ بار خوانده شده

شمارهٔ ۳۴ - آه سحرگاه

آنکه هر شب به فلک، شعله کشد آه من است
و آنکه با درد بسازد، دل آگاه من است

آنکه غافل نشود یکدمی از من، شب و روز
گریهٔ نیم شب و آه سحرگاه من است

گر ز خط آینهٔ روی تو ز نگار گرفت
عجبی نیست که این از اثر آه من است

سفر کوی خرابات، مرا در پیش است
همت پیر مغان، بدرقهٔ راه من است

دوش با یار کسی شکوه ز «ترکی» می کرد
گفت خاموش، که او بندهٔ درگاه من است
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۳۳ - هزار انگشت
گوهر بعدی:شمارهٔ ۳۵ - دل می طپد
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.