هوش مصنوعی: شاعر در این متن از درد فراق و عشق ناکام سخن می‌گوید و از دیوانگی، مستی و زخم‌های عشق شکایت دارد. او به دنبال تسکین و درمان می‌گردد اما گویا چاره‌ای جز پذیرش تقدیر ندارد. همچنین از ناتوانی در بیان احساسات و سرودن شعر شکوه می‌کند.
رده سنی: 16+ متن حاوی مفاهیم عمیق عاشقانه و عرفانی است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین اشاره به مستی و شمشیر ممکن است نیاز به تفسیر داشته باشد.

شمارهٔ ۳۹ - زلف گره گیر

باز دیوانه شدم من، غل و زنجیر کجاست؟
دلبری را که بود زلف گره گیر کجاست؟

من خرابم ز غم یار، حریفان مددی
ساقی میکده با داروی تعمیر کجاست؟

دلبرم مست و خراب است و، به کف شمشیرش
تن مجروح مرا طاقت شمشیر کجاست؟

در دلم هست که از دوست، نمایم گله ای
چون نشینم ببرش قوهٔ تقریر کجاست؟

عهد کردم که دگر، دل نسپارم به کسی
خوب عهدی ست ولی چاره تقدیر کجاست؟

خواهم ار شعر نویسم گخ و گاهی «ترکی»
بسکه افسرده دلم، حالت تحریر کجاست؟
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل/قصیده/قطعه
تعداد ابیات: ۶
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۳۸ - مشک ختن
گوهر بعدی:شمارهٔ ۴۰ - گلشن وصل
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.