۹۰ بار خوانده شده

شمارهٔ ۵۸ - نسیم بهشت

رخت چو ماه دو پنج و چهار را ماند
سواد زلف تو شبهای تار را ماند

به گرد عارض و، پشت لب تو سبزه و خط
کنار آب بقا سبزه زار را ماند

دهان چو حقهٔ یاقوت و، عقد دندانت
میان حقه، در شاهسوار را ماند

نسیم کوی تو گویا بود نسیم بهشت
شمیم موی تو مشک تتار را ماند

ز حادثات شد ایمن، هر آن که دل به تو داد
از آنکه مهر تو رویین حصار را ماند

به گاه جود و سخاوت، کف در افشانت
ز درفشانی، ابر بهار را ماند

حدیث خلق خوشت چون رقم کند «ترکی»
صریر خامه اش آوازه تار را ماند
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۵۷ - نشان عاشقی
گوهر بعدی:شمارهٔ ۵۹ - باد صبا
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.