هوش مصنوعی: این شعر عاشقانه و غزل‌گونه، بیانگر احساسات شاعر نسبت به معشوق است. شاعر از باده‌نوشی، عشق، جفاهای معشوق و زیبایی‌های او سخن می‌گوید. همچنین، از تیرهای جفا و رنج‌های عشق شکایت می‌کند و به زیبایی‌های معشوق مانند زلف و بوی خوش او اشاره می‌کند.
رده سنی: 16+ محتوا شامل مفاهیم عاشقانه و استفاده از استعاره‌های شراب و خنجر است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر نامناسب باشد. همچنین، درک عمیق‌تر از شعر نیاز به بلوغ فکری دارد.

شمارهٔ ۷۰ - رایحهٔ مشک

شورچه شرابی ست که بر سر زده ای باز
جامی مگر از بادهٔ اخگر زده ای باز

ساغر زده رسوا شود از خفتگی چشم
از چشم تو پیداست که ساغر زده ای باز

جامی زده ای باز از آن آب چو آذر
بر جان من سوخته آذر زده ای باز

پیداست که داری سر خون ریزی عشاق
زین دست که بر قبضهٔ خنجر زده ای باز

با کس اگرت نیست نگارا! سر کشتی
پس چیست که دامن به کمر، بر زده ای باز

دیروز، ز هر روز، فزون می زده بودی
امروز، ز دیروز، فزونتر زده ای باز

هر تیر جفایی که تو را بود به ترکش
بر جان من خستهٔ مضطر زده ای باز

از باد صبا می شنوم رایحهٔ مشک
یا شانه بر آن زلف چو عنبر زده ای باز

بوی سر زلفین تو یا بوی عبیر است
یا روغنی از غالیه، بر سر زده ای باز

«ترکی» اگرت رام شد آن اهوی وحشی
هشدار که خود را به غضنفر زده ای باز
وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن (هزج مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل/قصیده/قطعه
تعداد ابیات: ۱۰
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۶۹ - پند حکیمانه
گوهر بعدی:شمارهٔ ۷۱ - محرم راز
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.