هوش مصنوعی:
شاعر در این شعر از عشق و دلدادگی به معشوق سخن میگوید، از رازداری و وفاداری خود میگوید و از جفاها و نازهای معشوق شکایت میکند. او ابراز میکند که با وجود the hardships, he will never let go of his beloved. شعر با اشاره به بخت و تقدیر و یاری که گاه دشمننواز است، پایان مییابد.
رده سنی:
16+
مفاهیم عمیق عاشقانه و استفاده از استعارههای پیچیده ممکن است برای مخاطبان جوانتر قابل درک نباشد. همچنین، برخی از مضامین مانند جفا و اندوه نیاز به بلوغ عاطفی دارد.
شمارهٔ ۷۱ - محرم راز
راز عشق تو با که گویم باز
که مرا جز تو نیست محرم راز
از تو گر جمله ناز هست و عتاب
نیست از من، به غیر عجز و نیاز
ای که بر رخش عزتی تو سوار!
از بر ما بر این شتاب متاز
چند دایم به خویش پردازی
چند روزی به حال ما پرداز
جان فدا سازمت به شکرانه
که ببینم به کام خویشت باز
هر چه روزم به هجر رفت به شام
عمر کوته شد و امید دراز
دست از دامنت رها نکنم
گر کنی صد هزار عشوه و ناز
این جفاها که می کنی تو به من
نکند با کبوتری، شهباز
بخت آخر، نصیب «ترکی» کرد
یار دشمن نواز و دوست گداز
که مرا جز تو نیست محرم راز
از تو گر جمله ناز هست و عتاب
نیست از من، به غیر عجز و نیاز
ای که بر رخش عزتی تو سوار!
از بر ما بر این شتاب متاز
چند دایم به خویش پردازی
چند روزی به حال ما پرداز
جان فدا سازمت به شکرانه
که ببینم به کام خویشت باز
هر چه روزم به هجر رفت به شام
عمر کوته شد و امید دراز
دست از دامنت رها نکنم
گر کنی صد هزار عشوه و ناز
این جفاها که می کنی تو به من
نکند با کبوتری، شهباز
بخت آخر، نصیب «ترکی» کرد
یار دشمن نواز و دوست گداز
وزن: فعلاتن مفاعلن فعلن (خفیف مسدس مخبون)
قالب: غزل/قصیده/قطعه
تعداد ابیات: ۹
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۷۰ - رایحهٔ مشک
گوهر بعدی:شمارهٔ ۷۲ - قبله نما
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.