هوش مصنوعی: شاعر در این شعر از ساقی می‌خواهد که به او شراب بدهد، زیرا دنیا و هر چه در آن است را بی‌ارزش می‌داند و تنها جام شراب را ارزشمند می‌شمارد. او از میکده و باده‌خواران تعریف می‌کند و به عشق و مستی می‌پردازد. همچنین، از زیبایی‌های معشوق و تأثیرات شراب سخن می‌گوید.
رده سنی: 18+ محتوا شامل اشاره‌های مستقیم به شراب و می‌گساری است که برای مخاطبان زیر 18 سال مناسب نیست. همچنین، برخی از مفاهیم عرفانی و شاعرانه ممکن است برای کودکان و نوجوانان قابل درک نباشد.

شمارهٔ ۷۶ - رخصت جلوس

ساقی بده پیماله ای از آن می مجوس
زان پیشتر که طی شودم عمر،بر فسوس

زان سرخ باده ای که زتاثیر رنگ او
گردد عقیق، گر بچکانی به سندروس

می ده که هر چه می نگرم غیر جام می
دنیا و هر چه هست نیرزد به یک فلوس

نازم به پیر میکده کانجا به پای خم
جز باده خوار را ندهد رخصت جلوس

دستم نمی رسد که زبام سرای تو
آیم شبی به نزد تو از بهر پای بوس

بر عارضت خمیده سر زلف، گوییا
سلطان زنگ، خم شده در پیش شاه روس

هرگه کنم نظاره به مژگان سر کجت
یاد آید ز خنجر پهلو شکاف طوس

«ترکی» نه آن کسی است که پنهان خورد شراب
ساقی بده شراب، که نوشم علی الروس
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل/قصیده/قطعه
تعداد ابیات: ۸
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۷۵ - گوی سعادت
گوهر بعدی:شمارهٔ ۷۷ - سمند ناز
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.