هوش مصنوعی: این شعر عاشقانه و عرفانی، توصیفی زیبا از معشوق و زلف سیاه اوست. شاعر با استفاده از تصاویر شاعرانه مانند آفتاب در شب و قنبر در رکوع، زیبایی معشوق را ستایش می‌کند. همچنین، او از درد فراق و پریشانی دل خود می‌گوید و از زاهد می‌خواهد که به جای سخن از اصول و فروع، از باده و عشق سخن بگوید. در پایان، شاعر از محرومیت خود از دیدار معشوق شکایت می‌کند.
رده سنی: 16+ این شعر حاوی مضامین عاشقانه و عرفانی است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، استفاده از واژگانی مانند "باده" و "مست" ممکن است برای سنین پایین مناسب نباشد.

شمارهٔ ۸۰ - قبلهٔ ابرو

به زیر زلف تو رخشنده چهرهٔ مطبوع
چنان بود که به شب، آفتاب کرده طلوع

به پیش قبلهٔ ابروت، آن سیه گون زلف
چو قنبر است که خم گشته از برای رکوع

از این سپس به پریشانی سر زلفت
به هیچ کس نتوان دید خاطر مجموع

اگر به چشم پر آبم نظر کنی دانی
که فرق هاست ز دریای ژرف تا مینوع

به من که رند قدح نوش و مستم ای زاهد!
ز جام باده سخن گو، نه از اصول و فروع

بر آستان تو اغیار راست اذن دخول
محب خاص تو «ترکی» چرا؟ بود ممنوع
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل/قصیده/قطعه
تعداد ابیات: ۶
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۷۹ - راه عاشقی
گوهر بعدی:شمارهٔ ۸۱ - آبشار باغ
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.