۸۱ بار خوانده شده

شمارهٔ ۸۷ - ستاره افلاک

چند باشی پریرخا! بی باک
من که گشتم زغصهٔ تو هلاک

از غمت ای نگار سیمین بر!
می کنم همچو گل، گریبان چاک

همه شب از فراق ماه رخت
می شمارم ستارهٔ افلاک

روز تا شب بر آستانهٔ تو
می نهم روی مسکنت بر خاک

بی رخت گر به سر، برم روزی
ناله ام از سمک رسد به سماک

مژه ام چون کند به سیل سرشک
در ره سیل، بسته ام خاشاک

تو شوی با من آشنا هیهات
من شوم با تو بی وفا حاشاک

گر تو زخمم زنی به از مرهم
ور تو زهرم دهی به از تریاک

«ترکی» از خاک آستانهٔ تو
نرود تا تنش نگردد خاک
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۸۶ - بنده عشق
گوهر بعدی:شمارهٔ ۸۸ - صف مژگان
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.