هوش مصنوعی: این شعر عاشقانه و غزلی، زیبایی‌های معشوق را با تشبیه‌های زیبا مانند ماه، مشک، سرو و ... توصیف می‌کند. شاعر از خال روی لب معشوق، زلف‌های پیچیده و چهره‌ی زیبای او سخن می‌گوید و خود را گدای کوی او می‌خواند. در پایان، شاعر از بیماری عشق می‌نالد و تهدید می‌کند که اگر دادش نرسد، نزد امیرالمؤمنین شکایت خواهد برد.
رده سنی: 16+ محتوا شامل مضامین عاشقانه و استفاده از تشبیه‌های پیچیده است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، برخی از مفاهیم مانند بیماری عشق و شکایت نزد امیرالمؤمنین نیاز به درک بالاتری از ادبیات و فرهنگ دارد.

شمارهٔ ۱۰۸ - زلف عنبرین

ای رخت چون ماه تابان! وی خطت چون مشک چین
ای عیان در هر خم زلف تو چندین عقد و چین!

چین بر ابروی خم افکندن نباشد خوش نما
خوش بود چین و شکن بر آن دو زلف عنبرین

قامتت سروی ست گر سرو آورد لیمو ببار
عارضت ماهی ست گر مه را بود جابر زمین

آن سیه خالی که در کنج لبت دارد مکان
هندویی ماند که باشد بر سر کوثر مکین

خال دزد رهزنت جا کرده بر کنج لبت
هیچ دزدی را نباشد این چنین حضی حصین

ماه با عقرب قرین کرده به ماهی یک دو روز
عقرب زلف تو باشد روز و شب، با مه قرین

ما گدایان سر کوی توایم ای شاه حسن!
دیده بگشا یک دمی، حال گدایان را ببین

خنده می آید تو را بر جسم رسم لاغرم
هر که را بیماری عشق است کی گردد سمین

داد «ترکی» را بده ورنه برم من شکوه ات
پیش سلطان نجف، یعنی امیر المؤمنین
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب: غزل/قصیده/قطعه
تعداد ابیات: ۹
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۰۷ - کفران نعمت
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۰۹ - مرغ سحرخیز
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.