هوش مصنوعی: شاعر در این شعر از عشق و مستی و شوریدگی ناشی از آن سخن می‌گوید. او با اشاره به گل، شراب، موسیقی و عشق، از جدایی و عذاب عاشق می‌نالد و زیبایی معشوق را می‌ستاید. شاعر همچنین به ناپایداری دنیا و بی‌اعتنایی زاهد و واعظ به عشق اشاره می‌کند.
رده سنی: 16+ محتوا شامل مضامین عاشقانه، اشارات به شراب و مستی و همچنین مفاهیم عرفانی است که برای درک کامل آن، مخاطب نیاز به بلوغ فکری و عاطفی دارد. این موضوعات ممکن است برای سنین پایین‌تر نامناسب یا نامفهوم باشد.

شمارهٔ ۱۱۱ - مقام عاشقی

فصل گل است ساقیا شیشهٔ پر شراب کو؟
گل ز حجاب شد برون، شاهد بی حجاب کو؟

مطربکا تو هم چرا؟ میل طرب نمی کنی
تار تو کو دفت چه شد، چنگ و نی ورباب کو؟

من که به عشق و عاشقی شهرهٔ شهرها شدم
واعظ پندگو چه شد زاهد بی کتاب کو؟

گفتیم از جدایی ام تاب بیار و صبر کن
چون تو ز من جدا شوی صبر کجا و تاب کو؟

دوری تو ز عاشقان، هست عذاب جسم و جان
عاشق بی گناه را بدتر از این عذاب کو؟

نافهٔ مشگ ناب را من به جوی نمی خرم
خوب تر از دو زلف تو نافهٔ مشگ ناب کو؟

از سر زلف خویشتن رشته به گردنم فکن
گردن لاغر مرا خوشتر از این طناب کو؟

از می عشق «ترکیا» مست و خرابم از ازل
در همهٔ جهانیان همچو، منی خراب کو؟

زآتش عشق ات ای صنم! آه دلم کباب شد
گر به کباب مایلی بهتر از این کباب کو؟

خواهم از این سپس کنم جا به مقام عاشقی
جای توان کنم ولی همت بوتراب کو؟
وزن: مفتعلن مفاعلن مفتعلن مفاعلن (رجز مثمن مطوی مخبون)
قالب: غزل/قصیده/قطعه
تعداد ابیات: ۱۰
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۱۰ - نافهٔ آهو
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۱۲ - رنگ شقایق
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.