هوش مصنوعی:
شاعر در این شعر از عشق و دیوانگی خود سخن میگوید و آرزو میکند که دیگران نیز مانند او عاشق و دیوانه شوند تا طعنههایشان را درک کنند. او از درد دل و رنج عشق میگوید و از معشوق میخواهد که رخسارش را نشان دهد تا در آتش عشق بسوزد. شاعر همچنین از حسادت دیگران میترسد و معشوق را به شیرینی و دلکشی توصیف میکند. در پایان، او از ناتوانی در رهایی از دام عشق سخن میگوید.
رده سنی:
16+
محتوا شامل مفاهیم عمیق عاشقانه و احساساتی است که ممکن است برای مخاطبان جوانتر قابل درک نباشد. همچنین، برخی از اشارات و استعارات ممکن است نیاز به سطحی از بلوغ فکری و تجربه برای درک کامل داشته باشد.
شمارهٔ ۱۲۷ - نکهت عنبر
آنانکه ز عشق تو مرا طعنه زنندی
ای کاش! چو من عاشق و دیوانه شدندی
گر عاشق و دیوانه شدندی چو من امروز
خود طعنه به دیوانگی من نزدندی
احوال دل مرغ گرفتار چه داند؟
مرغی که یکی روز نیفتاده به بندی
بنما رخ چون مجمر آتش که بسوزیم
از مردمک دیده برای تو سپندی
از چشم حسودان بداندیش بیندیش
ترسم به وجود تو رسانند گزندی
سر تا قدمت بسکه بود دلکش و شیرین
جانا! نی قندی تو و یا تاجر قندی
از باد صبا می شنوم نکهت عنبر
در زلف تو گویا مجاور شده چندی
از قافله پس ماندهٔ مسکین خبرت نیست
ای قافله سالار! که بر پشت سمندی
گو در سر سودایی من پند نگیرد
آن کس که مرا می دهد از عشق تو پندی
«ترکی» نتواند ز کمند تو گریزد
کز زلف تو در گردنش افتاده کمندی
ای کاش! چو من عاشق و دیوانه شدندی
گر عاشق و دیوانه شدندی چو من امروز
خود طعنه به دیوانگی من نزدندی
احوال دل مرغ گرفتار چه داند؟
مرغی که یکی روز نیفتاده به بندی
بنما رخ چون مجمر آتش که بسوزیم
از مردمک دیده برای تو سپندی
از چشم حسودان بداندیش بیندیش
ترسم به وجود تو رسانند گزندی
سر تا قدمت بسکه بود دلکش و شیرین
جانا! نی قندی تو و یا تاجر قندی
از باد صبا می شنوم نکهت عنبر
در زلف تو گویا مجاور شده چندی
از قافله پس ماندهٔ مسکین خبرت نیست
ای قافله سالار! که بر پشت سمندی
گو در سر سودایی من پند نگیرد
آن کس که مرا می دهد از عشق تو پندی
«ترکی» نتواند ز کمند تو گریزد
کز زلف تو در گردنش افتاده کمندی
وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن (هزج مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل/قصیده/قطعه
تعداد ابیات: ۱۰
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۲۶ - بوی پیرهن
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۲۸ - قرص آفتاب
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.