هوش مصنوعی: این شعر به مدح و ستایش یک شاه یا شخصیت برجسته می‌پردازد که دارای مقام و قدرت بالایی است. همچنین، بخش‌هایی از شعر به واقعه کربلا و شهادت امام حسین (ع) و یارانش اشاره دارد و رنج‌های اهل بیت را به تصویر می‌کشد. شاعر در پایان، خود را مداح این شاه معرفی کرده و از او طلب شفاعت در روز قیامت می‌کند.
رده سنی: 16+ محتوا شامل موضوعات عمیق مذهبی و عرفانی است که درک آن برای کودکان و نوجوانان کم‌سال دشوار است. همچنین، توصیفات شدید از وقایع کربلا ممکن است برای سنین پایین مناسب نباشد.

شمارهٔ ۱۰ - تاج انما

شاهی که نه فلک،چو بساطی ست زیر پایش
ایزد عطا نموده به سر، تاج انماش

سایند سروران، به درش جبههٔ نیاز
داده است سروری، به همه سروران خداش

تا دست صنع بافت قماش وجود خلق
در کارگه نداشت از این خوبتر قماش

گر خوانمش خدای بود این سخن خطا
وین هم خطا بود که جدا دانم از خداش

آن شب که مصطفی به سوی غار ثور رفت
با صد شعف به جای نبی خفت در فراش

چون ذوالفقار برکشد از قهر، روز جنگ
افتد ز هیبتش به تن خصم ارتعاش

چون زد به عمر عبدوداز قهر تیغ
روح الامین ز جانب حق گفت مرحباش

شاها! منم که «ترکی» مدحت گر توام
مداحی توام شده در روزگار فاش

دست من است و دامن حب تو یاعلی
فردا به روز محشر، به قولم گواه باش

باشد ز فرق تا قدمم غرق در گناه
در محشرم به نزد خدا عذر خواه باش

سوز دلم به حال جگرگوشه ات حسین
کوشد شهید از ستم قوم بد معاش

ای شیر کردگار! حسین تو شد شهید
با اشک از نجف، قدمی نه به کربلاش

بتگر که چون حسین تو رادر کنار نهر
لب تشنه سر برید زکین، شمر از قفاش

آن سر که جبرئیل ز مویش غبار شست
خولی زکینه داد به خاک تنور جاش

عباس پور صف شکنت را نگر که چون
از پیکر شریف، جداگشت دستهاش

آغشته گشت سنبل اکبربه خون و ماند
چون لاله داغ بر دل لیلا و عمه هاش

در قتلگه به زینب دل خسته ات نگر
ژولیده مو، سیاه به سر، چهره پرخراش

از ظلم کوفیان ستم پیشهٔ دنی
یک تن به جا نماند ز انصار و اقرباش
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل/قصیده/قطعه
تعداد ابیات: ۱۸
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۹ - در نجف
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۱ - مهر علی
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.