۱۰۷ بار خوانده شده

شمارهٔ ۲۳ - حبیبه داور

بلبل طبعم دوباره گشت سخنور
نغمه سرا شد به مدح دخت پیمبر

فاطمه آن بضعه رسول گرامی
فاطمه آن بی قرینه زوجه حیدر

فاطمه آن دختری که مادر گیتی
تا به ابد همچو وی نزاید دختر

فاطمه آن دختری که خالق منان
چون وی دختر، نیافریند دیگر

ای ز ملاحت بدیل احمد مرسل
وی ز فصاحت عدیل حیدر صفدر

شافعه ی محشری و بانوی جنت
دخت رسول استی و حبیبه داور

عالمه علم ظاهر استی و باطن
پیش تو چیزی ز علم نیست مستر

نام تو تا شد به ساق عرش نوشته
عرش ز نام تو یافت زینت و زیور

گرنه علی را خدای خلق نکردی
هیچ کسی در جهان، نبودت همسر

پیشتر از خلق خاک آدم و حوا
نور تو را آفرید حضرت داور

عصمت و عفت هر آنچه بود به عالم
خالق، با طینت تو کرد مخمر

عصمتت آنجا که پای پیش گذارد
شمس نتابد تو را به گوشه چادر

جلوه ای از حسن توست مهر جهانتاب
پرتوی از نور توست زهره ازهر

گشته منور جهان ز نور جبینت
نور خدایی تویی تو، از پا تا سر

باد ز بوی تو برده تحفه به گلزار
گشته از آن روی گل لطیف و معطر

گر به چمه بگذری، به عزم تماشا
دیده گذارد به هم، ز شرم تو عبهر

خازن جنت، تراست خادم درگاه
گیسوی حوران، تراست رشته معجر

رفته به هر بامداد، حضرت جبریل
خاک در آستانه تو ز شهپر

خادمه درگه تو حضرت مریم
جاریه مطبخ تو ساره و هاجر

ای که تو را حاجب و غلام، سرافیل
وی که تو را جبرئیل، بنده و چاکر

کس ز ثنا گوئیت چگونه زند دم
زانکه خدای احد تراست ثناگر

لایق مدح تو نیست دفتر «ترکی»
ز آنکه نگنجد تو را مدیحه به دفتر

تا که چکد از سحاب، قطره ژاله
تا که دمد لاله و شفیق، ز اغبر

جای عدوی تو باد قعر جهنم
جای محب تو باد بر لب کوثر
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۲۲ - صاحب ذوالفقار
گوهر بعدی:شمارهٔ ۲۴ - خصال حسن
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.