۱۳۶ بار خوانده شده

شمارهٔ ۲۱ - آب فرات

آی آب فرات! از چه گل آلود روانی؟
شرمنده مگر از عطش تشنه لبانی

خوش طمع تر از شربت قندی تو از آن رو
همسایه تو با مدفن شیرین دهنانی

کوثر به جنان است و تو در کرب و بلایی
بهتر ز جنان کرب و بلا تو به از آنی

چون ریخته در پای تو خون شه عطشان
دانم به یقن، سرخ و گل آلود از آنی

پهلوی تو شد سینهٔ فرزند نبی چاک
زان روست که با سینه به هر سمت روانی

تو مهریهٔ فاطمه ام النقبابی
از سایر انهار تو مشهور جهانی

دردا که نکرد از تو لبی سبط نبی تر
جان داد و ندادش ز ستم شمر، امانی

«ترکی » به تو عاشق بود ای آب روان بخش!
شک نیست که معشوق به صاحب نظرانی
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۲۰ - علمدار سپاه
گوهر بعدی:شمارهٔ ۲۲ - آفتاب برج امانت
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.