۸۸ بار خوانده شده

شمارهٔ ۳۶ - چرخ نیلگون

ای زخم های پیکرت از اختران فزون
وی چهره ات زخون گلوی تو لاله گون

مقتول چون تو دیده ندیده است تا به حال
قاتل چو شمر، کس نشنیده است تا کنون

جرمت چه بود شمر سرت از قفا برید
افکنده پاره پاره تنت را به موج خون

خولی سرت نهاد به خاکستر تنور
جایی دگر نداشت مگر آن لعین دون

ای کاش! آسمان به زمین، سرنگون شدی
آن دم که بر زمین، شدی از صدر زین نگون

آن دم که خون پیکر پاکت به خاک ریخت
چون آسمان، زمین شدی ای کاش بی سکون

آن دم که شد برون ز تنت جان ز تشنگی
ای کاش! جان شدی ز تن انس و جان برون

چون پیکر تو گشت گلدکوب اسب ها
زیر و زبر چرا نشد این چرخ نیلگون؟

در ماتم تو ای شه گلگون قبای عشق
«ترکی» به جای اشک، چکد خونش از عیون
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۳۵ - طایر باغ جنان
گوهر بعدی:شمارهٔ ۳۷ - شافع محشر
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.