۸۹ بار خوانده شده

شمارهٔ ۵۰ - آتش داغ

« ای که با مهر تو آب و گلم آمیخته شد!
شور از آتش داغت به دلم ریخته شد »

ای شهیدی که شدی کشته لب آب روان
تشنه لب خون ز گلویت به زمین ریخته شد

خاک شد تربت و مسجود خلایق گردید
تا که با خاک زمین، خون تو آمیخته شد

درصف ماریه، پهلو چو نهادی بر خاک
به سرما ز غمت خاک آلم، بیخته شد

لشگر کوفه و شام، از پی فرمان یزید
در پی کشتنت از جای برانگیخته شد

رشتهٔ عمر جوانان کمان ابرویت
از ستمکاری اعدای تو بگسیخته شد

ای غریبی که به کوفه، سر دور از بدنت
گه به دروازه گهی بر شجر آویخته شد

آه زینب سوی افلاک برآفروخت علم
خنجر شمر، چو بر قتل تو آهیخته شد
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۴۹ - مرآت خدا
گوهر بعدی:شمارهٔ ۵۱ - نقطهٔ پرگار
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.