هوش مصنوعی:
این متن شعری است که به مصائب وارده بر اهل بیت پیامبر (ص) به ویژه در واقعه کربلا میپردازد. در آن از رنجهای امام حسین (ع)، حضرت زهرا (س)، حضرت زینب (س)، حضرت رقیه (س) و دیگر یاران و خاندان ایشان سخن گفته شده است. همچنین، به ظلمهای دشمنان اشاره شده و تأثیر این مصائب بر طبیعت و عالم بیان گردیده است.
رده سنی:
16+
این متن دارای مضامین عمیق عاطفی و مذهبی است که درک آن به بلوغ فکری و شناخت تاریخی نسبت به واقعه کربلا نیاز دارد. همچنین، توصیفهای شدید از مصائب و خشونتها ممکن است برای مخاطبان کمسنوسال نامناسب باشد.
شمارهٔ ۸۶ - آهوان رمیده
فلک زجور تو خونم چکد زمردم دیده
ببین به دامن من خون که قطره قطره چکیده
ز ظلم های تو نسبت به اهل بیت رسالت
دلم زکف شده و، طاقتم به طاق رسیده
شهی که لحمک لحمی رسول کرد خطابش
به دشت ماریه بنگر به خون خویش طپیده
شهی که دامن زهرا بدی ز مهر مکانش
به خاک خفته، لب تشنه و گلوی بریده
جوان نوخطش اکبر شبیه ختم رسولان
فتاده با بدن چاک چاک و فرق دریده
به قتلگاه سکینه زترس شمر ستمگر
ستاده بر سر نعش پدر، به رنگ پریده
دریغ پای رقیه گل و لا شده مجروح
به روی خار مغیلان، ز بس پیاده دویده
زترس شمر و سنان، کودکان، به دشت و بیابان
شدند جمله پریشان، چو آهوان رمیده
زآتشی که زدند از ره جفا به خیامش
هنوز شعلهٔ او تا فلک، زبانه کشیده
فغان که زینب محنت رسیده در سفر شام
چه شهر ها که نرفته، چه کوچه ها که ندیده
زبس که دیده جفا و ستم، زخصم بداندیش
زبار غم، الف قامتش چو دال خمیده
به جستجوی یتیمان، شبان تیره به صحرا
چه خارها که به پایش به راه شام خلیده
فلک ز دست تو ظلمی که شد به آل پیمبر
ندیده چشمی و گوشی چنین ستم نشنیده
زخون دیده ی«ترکی» در این مصیبت عظمی
زباغ دفتر نظمش، هزار لاله دمیده
ببین به دامن من خون که قطره قطره چکیده
ز ظلم های تو نسبت به اهل بیت رسالت
دلم زکف شده و، طاقتم به طاق رسیده
شهی که لحمک لحمی رسول کرد خطابش
به دشت ماریه بنگر به خون خویش طپیده
شهی که دامن زهرا بدی ز مهر مکانش
به خاک خفته، لب تشنه و گلوی بریده
جوان نوخطش اکبر شبیه ختم رسولان
فتاده با بدن چاک چاک و فرق دریده
به قتلگاه سکینه زترس شمر ستمگر
ستاده بر سر نعش پدر، به رنگ پریده
دریغ پای رقیه گل و لا شده مجروح
به روی خار مغیلان، ز بس پیاده دویده
زترس شمر و سنان، کودکان، به دشت و بیابان
شدند جمله پریشان، چو آهوان رمیده
زآتشی که زدند از ره جفا به خیامش
هنوز شعلهٔ او تا فلک، زبانه کشیده
فغان که زینب محنت رسیده در سفر شام
چه شهر ها که نرفته، چه کوچه ها که ندیده
زبس که دیده جفا و ستم، زخصم بداندیش
زبار غم، الف قامتش چو دال خمیده
به جستجوی یتیمان، شبان تیره به صحرا
چه خارها که به پایش به راه شام خلیده
فلک ز دست تو ظلمی که شد به آل پیمبر
ندیده چشمی و گوشی چنین ستم نشنیده
زخون دیده ی«ترکی» در این مصیبت عظمی
زباغ دفتر نظمش، هزار لاله دمیده
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلاتن (مجتث مثمن مخبون)
قالب: غزل/قصیده/قطعه
تعداد ابیات: ۱۴
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۸۵ - چشمهٔ خنجر
گوهر بعدی:شمارهٔ ۸۷ - سلیمان کربلا
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.