هوش مصنوعی:
این شعر یک مرثیه جانسوز است که به واقعه کربلا و شهادت امام حسین (ع) و یارانش میپردازد. شاعر با بیان ظلمهای چرخ ستمگر و کینهتوزی دشمنان، به شرح مصائب اهل بیت (ع) و شهدای کربلا میپردازد. در این شعر از شهادت امام حسین (ع)، حضرت عباس (ع)، علی اکبر (ع)، علی اصغر (ع)، قاسم (ع) و دیگر یاران امام حسین (ع) یاد شده و همچنین به اسارت حضرت زینب (س) اشاره شده است. شاعر در پایان به حال خود اشاره میکند که چگونه از نوشتن این مرثیه، اشک خون میریزد.
رده سنی:
15+
این شعر حاوی مضامین عمیق مذهبی و عاطفی است که درک آن برای کودکان و نوجوانان کمسال دشوار است. همچنین، توصیفهای شدید از ظلم و شهادت ممکن است برای سنین پایین مناسب نباشد. درک کامل این شعر نیاز به آشنایی با واقعه کربلا و تاریخ اسلام دارد که معمولاً از سنین نوجوانی به بعد امکانپذیر است.
شمارهٔ ۸۵ - چشمهٔ خنجر
از جفا جورت ای چرخ ستمگستر، دریغ!
کینه و ظلم تو زد آتش به خشک و تر، دریغ
سبز و خرم شد نهال آرزوهای یزید
شد خزان آخر نهال آل پیغمبر، دریغ
میر یثرب را چو منزل شد به دشت کربلا
کشتی اش افکند در بحر بلا لنگر، دریغ
داشت منزل گر چه آن شه، بر لب شط فرات
تشنه لب نوشید آب از چشمهٔ خنجر، دریغ
جان و سر بادا فدای آن شهیدی کز وفا
کرد او در راه امت، ترک جان و سر، دریغ
آن سری کز موی او زهرا همی شستی غبار
خولی دون، جای دادش روی خاکستر، دریغ
زان سلیمان زمان، اهریمنی از کین برید
نازنین انگشت او از بهر انگشتر، دریغ
صف شکن عباس را در پای نهر علقمه
هر دو دست از کین، جدا کردند از پیکر، دریغ
شد ز تیغ منقذ ابن مره عبدی دون
غرق در خون جعد گیسوی علی اکبر ، دریغ
قاسم کوکب لقا را در مصاف عاشقی
شد به جای رخت دامادی، کفن در بر، دریغ
راست آمد بر نشان، تیر از کمان حرمله
بر گلوی نازک خشک علی اصغر دریغ
زینبی را کآفتاب از ماه رویش شرم داشت
شد اسیر خصم دون، در کوی و در معبر، دریغ
«ترکی» این مرثیه جان سوز را تا می نوشت
سیل خوناب دو چشمش بر گذشت از سر، دریغ
کینه و ظلم تو زد آتش به خشک و تر، دریغ
سبز و خرم شد نهال آرزوهای یزید
شد خزان آخر نهال آل پیغمبر، دریغ
میر یثرب را چو منزل شد به دشت کربلا
کشتی اش افکند در بحر بلا لنگر، دریغ
داشت منزل گر چه آن شه، بر لب شط فرات
تشنه لب نوشید آب از چشمهٔ خنجر، دریغ
جان و سر بادا فدای آن شهیدی کز وفا
کرد او در راه امت، ترک جان و سر، دریغ
آن سری کز موی او زهرا همی شستی غبار
خولی دون، جای دادش روی خاکستر، دریغ
زان سلیمان زمان، اهریمنی از کین برید
نازنین انگشت او از بهر انگشتر، دریغ
صف شکن عباس را در پای نهر علقمه
هر دو دست از کین، جدا کردند از پیکر، دریغ
شد ز تیغ منقذ ابن مره عبدی دون
غرق در خون جعد گیسوی علی اکبر ، دریغ
قاسم کوکب لقا را در مصاف عاشقی
شد به جای رخت دامادی، کفن در بر، دریغ
راست آمد بر نشان، تیر از کمان حرمله
بر گلوی نازک خشک علی اصغر دریغ
زینبی را کآفتاب از ماه رویش شرم داشت
شد اسیر خصم دون، در کوی و در معبر، دریغ
«ترکی» این مرثیه جان سوز را تا می نوشت
سیل خوناب دو چشمش بر گذشت از سر، دریغ
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب: غزل/قصیده/قطعه
تعداد ابیات: ۱۳
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۸۴ - صد هزار افسوس
گوهر بعدی:شمارهٔ ۸۶ - آهوان رمیده
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.